شنیدن صحبت های دکتر سرگلزایی در مورد میراث مولانا برایم بسیار تامل برانگیز بود. اینکه باید بانگاه نقادانه با هر فرد و با هر ایده ای روبه رو شد. به نوعی باید از تفکر صفر و یک به در آییم. اینکه تمامی ایده های فردی همچون مولانا را بدون قید و شرط بپذیریم زیرا در مثنوی حکمتی را به ما می آموزد که می تواند راهگشای زندگی مان باشد و یا اینکه به دلیل زیر سوال بردن بعضی از ایده هایش نظریات او را به کل کنار بگذاریم.
ما انسانها همچون کلاژی از بخش های مختلف تشکیل شده ایم. بنابراین در ارتباطاتمان در عین حال که به کل وجود طرف مقابل آری گوییم، اعتراف می کنیم که بخش هایی از او را نمی پسندیم. چرا که هریک از ما انسانها منحصر به فرد هستیم و ارزش ها و معیارهای خاص خود را داریم. بنابراین این طبیعی است که بخش هایی از یک فرد مورد قبول ما نباشد چرا که با ارزش های ما همخوانی ندارد.
چنین دیدگاهی به نظر بسیار راهگشا می آید . چرا که از یک سو نه آدمی را مراد خود می کنیم و مرید او می شویم و نه او را به دلیل عدم همخوانی بعضی از ایده هایش با ایده هایمان بی ارزش می کنیم و کنار می گذاریم. از سوی دیگرچنین نگاهی سبب می شود که به دیگران هم حق دهیم که بخش هایی از ما را نپسندد.
چنین دیدگاهی سبب بهرمند شدن هرچه بیشترما از امکانات ارتباطی می شود و درگیری ذهنی مان را به دلیل تعارضات با نظرات دیگران کاهش می دهد.