بهرمندی هرچه بیشتر از منابع لحظه‌ی حال، عبور از رنج، توسعه‌ی پایدار شادی و رضایتمندی

Dr- golestannejad

بهرمندی هرچه بیشتر از منابع لحظه‌ی حال، عبور از رنج، توسعه‌ی پایدار شادی و رضایتمندی

تحلیل فیلم ویل هانتینگ نابغه

تحلیل فیلم ویل هانتینگ نابغه

این فیلم با کارگردانی «گان ون سنت» و بازیگری «روبین ویلیامز» و «مت دیمون» در سال ۱۹۹۷ در کشور آمریکا ساخته شد.
فیلم روایتگر داستان زندگی جوان نابغه ای است که در دوران کودکی گرفتار ناپدری بی رحمی بوده و سپس آواره ی یتیم خانه ها می شود.
ویل جوان با وجود محرومیت از محیط تربیتی و حمایتگر مناسب در دوران کودکی استعداد بی نظیری در ریاضیات دارد.
استعداد او زمانی کشف می شود که در حال نظافت راهروی دانشکده IT دانشگاه هاروارد چشمش به مسئله ریاضی بسیار پیچیده ای می افتد که استاد ریاضیات آن را برای حل نمودن به دانشجویانش ارائه داده است.
هنگامی که دانشکده خلوت می شود ویل مسئله را حل می کند و بعد…..
استاد ریاضیات در به دربه دنبال ویل می گردد و بلاخره رد او را در زندان می گیرد.
ویل یک بار دیگر به دلیل درگیری و زد و خورد به زندان افتاده است.
استاد دانشگاه موافقت قاضی را جلب می کند تا ویل درقبال قرار گرفتن تحت آموزش های او و حاضر شدن در جلسات روان درمانی آزاد گردد.
ویل در ابتدا مخالفت می کند ولی در آخر رفتن به جلسات عذاب آور روان درمانی را به بودن در زندان ترجیح می دهد…
جلسات روان درمانی اصلا خوب پیش نمی رود. به نوعی هنوز آغاز نشده پایان می یابد.
ویل هریک از روان درمانگران را سرکار می گذارد و با سخره گرفتن توانایی و مهارت آنها موجب می شود از خیر درمان بیمار چموش و سرکش بگذرند.
اما استاد ریاضی مصمم است نمی تواند اجازه دهد استعداد بی نظیر ویل در ریاضیات هدر رود. استاد به نوعی ویل را ادامه ی خود می داند. چرا که فکر می کند ویل کسی است که می تواند رویاهای او را به واقعیت مبدل نماید.
بلاخره استاد به یاد «شان» یکی از همکلاسی هایش که روان درمانگری ماهر شده است می افتد…
استاد امیدوار است که شان بتواند کاری برای ویل انجام دهد چرا که نه تنها روان درمانگر ماهری است بلکه مانند ویل از جنوب شهری هاست و درد ویل را بهتر می فهمد.
درمان آغاز می شود. درمان پیش می رود و با مهارت ورابطه همدلانه ی فوق العاده ای که شان با ویل برقرار می کند به سرانجام می رسد….

این فیلم را می شود براساس رویکردهای مختلف روانشناسی تحلیل نمود.
رویکردهای: روانکاوانه، رفتارگرایانه و انسانگرا

تحلیل فیلم از منظر رویکرد روانکاوانه:
ویل که در دوران کودکی از داشتن پدر و مادری مهربان و حمایتگر محروم بوده است، به شدت گرفتاردلبستگی ناایمن می شود که حتی در دوران بزرگسالی که دیگر کودکی ضعیف و ناتوان نیست نمی تواند به دنیا اعتماد کند.
برای رهایی از اضطراب ناشی ازدوران کودکی مکانیسم های دفاعی متعددی در ویل بوجود آمده است.
از جمله مکانیسم های دفاعی ویل می توان به همانندسازی با پرخاشگر(identification whit aggressor)؛ فرافکنی(projection) و وارانه سازی(reaction formation) اشاره نمود.
همانندسازی با پرخاشگر وارانه سازی:
ویل احساس ترس و ناایمنی اش را پشت پرخاشگری، زدو خورد و دعواهای خیابانی و یا به سخره گرفتن سیستم های والدینی (مانند به سخره گرفتن روان درمانگرانش) و نمایش قدرت مخفی می نماید.
فرافکنی:
ویل تلاش می کند آشفتگی ها و احساس بی ارزشی اش را بر دیگران به خصوص افرادی که در موضع برتری نسبت به او هستند فرافکنی کند. مثلا در جلسه اول درمان در مطب شان، با نگاه به تابلوی نقاشی ونکوک که قایقی است در دریای طوفانی به شان می گوید که وجود آن تابلو نشان دهنده ی آشفتگی وتردید در اوست.
نگاه به تابلوی نقاشی و برداشتی اینچنین به نوعی مانند تست تداعی رور شاخ عمل می کند. چرا که دیدن تابلو اطلاعاتی را از درون بخش های عمیق ناخودآگاه ویل به صورت فرافکنی بر روان درمانگرش نشان می دهد. در واقع ویل همه نا ایمنی ها و بی ثباتی هایش را بر شان فرافکنی می کند.
روان درمانگر در می یابد که جوان نابغه بسیارآسیب دیده و در معرض خطر است. بنابراین شان تلاش می کند با ایجاد رابطه ی حمایتگرانه همراه با اقتداربه ویل کمک کند تا احساس ناایمنی و بی اعتمادی اش به دنیا را بهتر ببیند و با آگاهی برمکانیسم های دفاعی اش بهتر بتواند با واقعیات دنیای بیرونی ارتباط برقرار کند.
تحلیل از منظر طرحواره درمانی :
شان تله های متعددی دارد مانند:
تله طرد و رها شدگی abandonment) ) که به دلیل محروم بودن از محیط امن در دوران کودکی و آواره شدن در یتیم خانه هایی که به نوعی او را تحت آزار و اذیت قرار داده اند، در او شکل گرفته است.
تله بی اعتمادی mistrust)) چرا که در دوران پرمشقت کودکی تنها چیزی که تجربه کرده بودآسیب و درد بوده و هیچگاه با فردی روبه رو نشد تا به او اعتماد را نشان دهد. در واقع ازپنجره نگاه او جهان و هر آنچه در آن است قابل اعتماد نیست.
بی نقص گرایی (perfectionism). انگار در پس ذهن او اینگونه است یا باید کامل باشی یا اصلا نباشی. در یکی از جلسات روان درمانی اش در مورد جداشدن از دوست دخترش صحبت می کند و دلیل جدایی را این می داند که اودختری باهوش ثروتمند و کامل است و می ترسد که با بودن با او به نقص هایش پی ببرد و تصویر کامل اسکایلر در ذهن اش مخدوش شود. بد رفتاری ناپدری با ویل و مادرش که هردو بسیار ضعیف و ناتوان هستند به او نشان می دهد که برای بقااش باید قوی باشد کامل باشد تا هیچ کسی نتواند به او آسیب برساند.

تحلیل از منظر رفتار متقابل
دوران سخت کودکی و بودن در زیر ضرب و شتم ناپدری سبب شده که حالت غالب ویل کودکی سرکش باشد. که در بیشتر مواقع با ابراز خشونت و یا به سخره گرفتن دیگران به خصوص نهادهای والدی می خواهد نوازش بگیرد. به عنوان نمونه زمانی که به دلیل زدوخورد خیابانی در برابر قاضی قرار می گیرد تلاش می کند تا با سفسطه و به نوعی با دور زدن قاضی خودش را تبرئه نماید.
در عین حال زمانی که در آستانه دیده شدن و خواستنی بودن قرار می گیرد کودک سرکوب شده اش غالب می شود چرا که می ترسد نمایش استعدادش به او آسیب برساند.
اما زمانهایی هم بالغ او غالب است. وقتهایی که کتاب های متعدد از کتابخانه به امانت می گیرد با استعداد بی نظیری که دارد همه ی آنها را به نوعی از حفظ می کند. البته اطلاعات هم وسیله ای می شود در دست کودک سرکشش تا بهتربتواند حال افرادی که از نظر اجتماعی در جایگاه بالاتری از او هستند را در بگیرد.
ویل دارای بازدارندها ی(injunction) متعددی است مانند خوب نباش(DON’T be well) موفق نباش(DON’T be succeed) خودت نباش(DON’T be you) مهم نباش(DON’T be important) که همچون بندهایی دست و پای پیشرفت و تغییر او را می بندند.
برای غلبه بر درد ورنج ناشی از مهارهایش ویل از رانه هایی(drives) همچون کامل باش(( Be perfect قوی باش (be strong) استفاده می کند.
او می خواهد کامل و در عین حال اصیل باشد و تصور می کند اصیل بودن یعنی هر کاری که دلش می خواهد انجام دهد. مثلا پرداختن به کارهای سطح پایینی مانند سرایداری و کارگر ساختمانی که نیاز چندانی به دانش و مهارت ندارد را به نوعی اصیل بودن می پندارد.
در حالی که پرداختن به چنین کارهایی و اجتناب از بهرمندی از استعداد بی نظیرش تنها به خاطر ترس و بی اعتمادی او به شرایطی است که برایش کاملا مبهم و ناآشناست.

تحلیل فیلم از منظررویکرد رفتاردرمانی
به دلیل قرارگرفتن در محیط های نامناسب چه در دوران کودکی وچه در دوران نوجوانی و جوانی ویل
ویل در معرض یادگیری رفتارهای ناکارآمد زیادی قرار گرفته که دراو به صورت عادت هایی مخرب در آمده اند.از طرفی او از یاد گیری رفتارهای سالم و کارآمد محروم بوده است و نتوانسته رفتارهای مناسب برای ارتباطات اجتماعی را یاد بگیرد.
اما محیط جدیدی که ویل درآن قرار گرفته یعنی بودن در کنار شان روان درمانگرش و اسکایلر دختر مهربانی که بسیار عاشق اوست، سبب می شود او رفتارهای سازگارانه تری یاد بگیرد وکمتر بر اساس الگو های رفتاری مخرب و ناسازگارانه اش عمل کند.

 

تحلیل فیلم ازمنظر رویکرد انسانگرایی
ویل که در دوران کودکی از عشق نامشروط محروم مانده، دنیا را محیطی نا ایمن می داند. او باور دارد که اگر به دنیا اعتماد کند آسیب می بیند. از طرف دیگر او به خودش هم اعتماد ندارد زیرا خود را ارزشمند و لایق دوست داشته شدن نمی داند. به همین خاطرحتی با وجود استعداد بی نظیرش در ریاضیات و بهرمندی ازحافظه ای بسیار عالی به شغل سرایداری پرداخته است چرا که تصور می کند حتی استعدادش هم می تواند آرامش و شادی اش را بر هم زند.
قرار گرفتن در کنار روان درمانگری همدل که ویل را همانگونه که هست می پذیر دریچه ای می شود که ویل بتواند از درون آن به وجود ارزشمندی اش واقف شود. بعلاوه مهربانی و صمیمت اسکایلر دوست دختر اش هم به او احساس ارزشمندی می دهد، و سبب می شود که به خودش و استعدادش اعتماد کند و قدم در راه تغییر بردارد…..

راجع به این فیلم و صحنه های آن می شود ساعتها صحبت کرد. که البته من در حد بضاعت دانسته هایم تنها به بخش کوچکی از آنها پرداختم.

با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *