چند وقتی است که برای امروزنامه مطلبی ننوشته ام.
به قول قدیمی ها پشتم حسابی باد خورده.
شاید علت این کم کاری در سایت، کارهای زیادی باشد که این روزها مشغول انجامشان هستم.
به هر حال الان هر جوری شده بود تصمیم گرفتم که بنویسم. با خودم گفتم ببین سخت نگیر! حتی شده چند خط بنویس و این طوری شد که انگشتانم در حال ضربه زدن روی کلیدهای کیبوراست تا آنچه در ذهنم در جریان است را به روی کاغذ بیاورد.
دلم می خواهد در مورد تمرینات نویسندگی ام با شما حرف بزنم. راستش من چهار ماه پیش در کلاس نویسندگی استاد کلانتری ثبت نام کردم. ماه اول خیلی خوب پیش رفتم، اما وقتی می خواستم تمرینات ماه دوم را انجام دهم مبتلا به کرونا شدم و یک ماهی عقب افتادم. بعد با خودم گفتم اشکالی نداره تمرینات ماه دوم را با گروه جدید ادامه بده. خلاصه تمرینات را شروع کردم اما به محض اینکه رسیدم به تمرین دوم که چهار ترجمه ی یک داستان از چخوف بود دست و پای نوشتنم بسته شد و تا همین الان هم نتوانسته بازش کنم.
این روزها خیلی با خودم مهربان هستم و یاد گرفته ام که وقتی کاری پیش نمی رود بروم روی قصد به شدن! یعنی ذهنا هر بارفقط به انجام آن فکر کنم. تا حال و وقت و خبر همگی دور هم جمع شوند و من بتوانم در جهت انجام آن قدم بردارم.