هیچ احساسی همچون امید نمیتواند رویا را محقق کند.
(ویلیام کوفین جونیور)
تا حالا فکر کردید چه چیزی وجه مشترک آدمهاییست که نوآوری و اختراع میکنند؟ به عبارت دیگر فرد باید چه ویژگیهایی داشته باشد تا بتواند چیزی را خلق کند که تا به حال مثل آن وجود نداشته است؟
به اختراعاتی مثل هواپیما، ماشین، تلفن ویا موبایل و اینترنت فک کنید. اگرچه وجود این وسایل و امکانات برای ما بسیار بدیهیست برای اجدادمان در سیصد سال پیش ایدههایی غیرممکن و کاملا احمقانه به نظر میرسید. مثل اینکه به من و شما در مورد زندگی در مریخ بگویند. تصورش اگرغیرممکن نباشد برایمان بسیار سخت است، اینطور نیست؟
چگونه ممکن است رویایی که بهنظر غیرممکن بوده بلاخره روزی محقق شود؟
به هواپیما وسیلهای که به انسان امکان میدهد همچون پرندگان در آسمان به حرکت درآید فکر کنید. ایدهی اختراع آن شاید به صدها ویا حتی هزاران سال قبل برگردد. زمانی انسانها با حسرت به پرندگان در حال پرواز در آسمان نگاه میکرنند و در سرشان رویای پروازنقش میبست. در خیال میدیدند که همچون پرندگان به راحتی در آسمان به این سو و آنسو میروند. اما درمیان این انسانها افرادی بودند که پا فراتر از خیال گذاشتند و تصمیم گرفتند که به جای پرواز درون دنیای ذهنیشان، آن را در دنیای واقعیت محقق کنند.
لئوناردو داوینچی بالهایی را طراحی کرد و از بالای تپهای مسافتی را پرواز کرد و بعد برادران رایت موفق شدند تا خیال پرواز را کاملا به واقعیت بدل کنند. ویژگی مشترک میان داوینچی، برادران رایت و سایر مخترعان در طول تاریخ که به آنها انگیزه و جسارت بدل کردن رویاهایشان به واقعیت را میدهد چیزی نیست جز امید به موفقیت. آدمهایی هستند که ذهنشان پراز رویاهاییست که همچون جوانههایی در زیر خاک ذهن مدفون است و بدون امید هرگزبه دنیای واقعی راه پیدا نمیکند. بدون امید غیرممکن است که فرد بتواند قدمی در جهت فراهم نمودن شرایطی بردارد تا جوانهی رویا از درون خاک ذهن سربرآورد، رشد کند وتبدیل به درختی پرثمرشود.
بنابراین میشود فهمید که چرا بسیاری از رویاها وخیالات در تاریکی ذهن محو میشوند و تنها حسرتهایشان برایمان میماند. چون چیزی که به ما انگیزه برای محقق کردنشان میدهد امید است. پس اگراز آن دسته افرادی هستیم که به جای کاری کردن دردنیای بیرون، همیشه غرق خیالاتیم و کاری برای تغییر و بهبودی زندگیمان انجام نمیدهیم شاید بهتر باشد به جای انگ بیارادگی زدن به خودمان به نداشتن امید فکر کنیم. اینکه ما تنبل و بیاراده و آدمی سودایی نیستیم بلکه به اندازهی کافی امید نداریم. بنابراین لازم است روی علت ناامیدیمان فکر کنیم. آیا به توانمندیهایمان باور نداریم ؟ و یا نه آرزوها و اهدافمان آنقدر بزرگ و دستنیافتنی هستند که دست تواناییهایمان به آنها نمیرسد؟ یافتن جواب این سوالات میتواند تا حدود زیادی معمای بیعملی و انفعالمان را حل کند.
بنابراین اگرمشتاق خلق چیزها و ویژگیهایی هستید که رویای آن را در سر دارید به پرورش امید و رویارویی و مدیریت هیجانات ناخوشایندتان فکر کنید چرا که برای تولد نوزاد خیال از درون ذهن به قابلگی امید نیاز دارید.