امروز چهارشنبه بود و من صبح تا ساعت ده خواب بودم. اما دیگر مثل سالهای قبل خودم را بابت دیر بیدار شدن از خواب سرزنش نمی کنم. دیگر به ضرب المثل های سحر خیز باش تا کامروا باشی یا جملاتی که در وصف ادمهای موفق گفته می شود که آنها سحر خیزند اهمیت نمی دهم. حالا خوب می دانم که بر اساس اختلافات زیستی و هورمونی آدمها از نظر بیدار شدن در صبح با هم بسیار متفاوت هستند. حتی میزان خواب آدمها نیز به همین عوامل ژنتیکی و زیستی بر می گردد.
حالا فهمیده ام که شب ها می توانم کارایی بالایی داشته باشم.می توانم تا ساعت سه صبح مطالعه کنم، بنویسم. اما من آدم صبح نیستم. علاوه براین من به هشت ساعت خواب کامل نیاز دارم تا بتوانم در طی روز کارایی بالایی داشته باشم. پس طبیعی است که اگر ساعت دو صبح بخوابم ساعت ده بیدار شوم.
البته سالها طول کشید که این حرفها را حالی خودم کردم تا بلاخره از زیر بارمقایسه ی خودم با دیگران و سرزنش ناشی از آن رها شدم.
مهم این است که در طول روز حدود هشت ساعتی مطالعه کنم، بنویسم و کارهای لذت بخش و مفید دیگری انجام دهم حالا چه اهمیتی دارد که چه ساعتی از خواب بیدار شوم و چه ساعتی به رختخواب بروم .
حالا فهمیده ام که خیلی نباید گول این پیج های انگیزشی و باید و نبایدهای فرهنگی را خورد. شاید آنها برای عده ای کارایی داشته باشد اما به طبع من نمی سازد. یک ضرب المثل معروف می گوید: نمی شود برای همه ی آدمها یک نسخه تجویز کرد
خیلی خوشحالم که به جای سرزنش نوازشگری، مراقبت و چگونه بهتر شدن را در پیش گرفته ام. به قطع و یقین نوازش، شفقت و مراقبتگری از خود برای رسیدن به هدف غائی همه ی انسانها یعنی توسعه ی پایدار شادی و رضایتمندی الزامی است.