«هر فردی شاهزاده و شاهزاده خانم به دنیا می آید تا والدینش او را به قورباغه تبدیل کنند.»
اولین بار که این جمله ی اریک برن را در کتاب پیش نویس های کلود استینر دیدم، به نظرم چندان درست نیامد.
چرا که فکر کردم افراد مختلف با ویژگی های مختلفی به دنیا می آیند بعضی ها به لحاظ ژنتیکی باهوش، زیبا و یا دارای توانایی های فیزیکی خاصی هستند و بعضی در آن سر طیف حتی با عقب ماندگی های ذهنی و صورتی زشت به دنیا می آیند. با خودم گفتم رفتار پدر و مادر و چگونگی تربیتشان در بروز این ویژگی ها هیچ نقشی ندارد.
اما با توضیحات داده شده در پاراگراف بعدی متوجه شدم که منظور از بدنیا آمدن به صورت شاهزاده و یا شاهزاده خانم، حس ارزشمندی است که کودک نسبت به خودش و دیگران دارد.
یعنی همه ی ما آدمها چه باهوش و چه کم ذهن، چه زیبا و چه زشت در آغاز حس خوبی نسبت به خودمان و دیگران داریم.
به زبان تحلیل رفتار متقابل (TA) ابتدا در وضعیت وجودی «من خوب هستم، تو خوب هستی»به دنیا می آییم ولی با رفتار والدین ممکن است به تدریج احساس بی ارزشی کنیم . یعنی در وضعیت من «خوب نیستم، تو خوب هستی» قرار بگیریم.
همه ی ما آدمها برای آنکه بتوانیم از همه ی پتانسیل های خود بهرمند شویم باید در وضعیت وجودی«من خوب هستم، تو خوب هستی » باشیم.
موقعیت وجودی«من خوب هستم، تو خوب هستی»دیدگاهی درباره ی افراد، جدا از عملکرد و قدرت آنها می باشد. دیدگاهی که همه ی ما انسانها برای داشتن سلامت اجتماعی و هیجانی به آن نیازمندیم.